کنایه از دلبر محبوب، و مراد خالی بودن از کدورت ریش و بروت و عاری بودن چهرۀ ملک وارش از غل و غش، و این وصف مخصوص ذکور است. (شعوری). ساده. ساده رخ. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک. امرد، بیریش. که ریش نیاورده باشد: غلام ارساده رو باشد وگر نوخط بود خوشتر خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله. عسجدی. چو خواهی که قدرت بماند بلند دل ای خواجه بر ساده رویان مبند. سعدی (بوستان). یکی را چو سعدی دلی ساده بود که با ساده روئی درافتاده بود. سعدی (بوستان از آنندراج)
کنایه از دلبر محبوب، و مراد خالی بودن از کدورت ریش و بروت و عاری بودن چهرۀ ملک وارش از غل و غش، و این وصف مخصوص ذکور است. (شعوری). ساده. ساده رخ. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک. امرد، بیریش. که ریش نیاورده باشد: غلام ارساده رو باشد وگر نوخط بود خوشتر خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله. عسجدی. چو خواهی که قَدرت بماند بلند دل ای خواجه بر ساده رویان مبند. سعدی (بوستان). یکی را چو سعدی دلی ساده بود که با ساده روئی درافتاده بود. سعدی (بوستان از آنندراج)
برنگ باده. برنگ شراب. گلگون. سرخ رنگ. میگون: همه جامه ها کرده پیروزه رنگ دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ. فردوسی. یوسف من گرگ مست باده بکف صبح فام وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب. خاقانی
برنگ باده. برنگ شراب. گلگون. سرخ رنگ. میگون: همه جامه ها کرده پیروزه رنگ دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ. فردوسی. یوسف من گرگ مست باده بکف صبح فام وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب. خاقانی
که رنگش مثل رنگ مرده باشد از غایت خوف یا افراط غم. (آنندراج) ، رنگ پریده. بدون صفا و طراوت و شادابی: زاهد من و زنده رود باده جوی عسل تو مرده رنگ است. سالک (آنندراج)
که رنگش مثل رنگ مرده باشد از غایت خوف یا افراط غم. (آنندراج) ، رنگ پریده. بدون صفا و طراوت و شادابی: زاهد من و زنده رود باده جوی عسل تو مرده رنگ است. سالک (آنندراج)
امرد. بیریش. که ریش نیاورده باشد. ساده. ساده روی. ساده رخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک: صحبت کودگک ساده زنخ را مالک نیز کرده ست ترا رخصت و داده ست جواز. ناصرخسرو. به ساده زنخ میل داری و داری گزی در گزی ریش و سبلت نهاده. سوزنی. حریف ساده زنخ باید اندرین مجلس نعوذباﷲ اگر را ویا و شین دارد. کمال اسماعیل (از آنندراج)
امرد. بیریش. که ریش نیاورده باشد. ساده. ساده روی. ساده رخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک: صحبت کودگک ساده زنخ را مالک نیز کرده ست ترا رخصت و داده ست جواز. ناصرخسرو. به ساده زنخ میل داری و داری گزی در گزی ریش و سبلت نهاده. سوزنی. حریف ساده زنخ باید اندرین مجلس نعوذباﷲ اگر را ویا و شین دارد. کمال اسماعیل (از آنندراج)